سخن عشق
سخن عشق نه آنست که آید به زبان
ساقیا می ده و کوتاه کن این گفت و شنود...
_____________________________
دلم از مدرسه و صحبت شیخ است ملول
ای خوشا دامن صحرا و گریبان چاکی
______________________________
سخن عشق نه آنست که آید به زبان
ساقیا می ده و کوتاه کن این گفت و شنود...
_____________________________
دلم از مدرسه و صحبت شیخ است ملول
ای خوشا دامن صحرا و گریبان چاکی
______________________________
این روزا به این میفکرم چقدر اندرونیمون با انبیرونیمون متفاوت است!
پیشنهاد: گول وبلاگ ها را نخورید!!
پ.ن: بعله بهرحال اینتیخابات هم تموم شد دیگه، پمپاژ امید و نشاط کنید در جامعه!
شرمندتم آقا سعید، شرمندتم.
در درجه اول تبریک بگم به آقای روحانی رئیس جمهور آینده؛ و طرفدارانش که عمدتا مردم عادی هستند، ولی بحث اصلیم درد دلیه که میخوام با شما بگم، در وهله اول بگم از تمام کسانی که دانسته یا ندانسته جلیلی رو به نا حق تخریب کردند، نمیگذرم، و در درجه دوم از خودم نمیگذرم که در این عرصه و صحنه جهاد سیاسی کم آوردم و به دلیل عافیت طلبی و بهانه های مختلفی همچون درس و ... گند زدم، گند زدم.
ولی چه بکنیم که تخریب ها زیاد بود، شبهه ها زیاد بود، عملکرد سه ساله اخیر احمدی نژاد، برچسب هایی که به ناحق توسط رسانه های داخلی و خارجی به آقای جلیلی میزدن، تندرو بودن، اجرایی نبودن، شبیه احمدی نژاد بودن و...، چه بکنیم وقتی که سایت الف که همیشه جزء یکی از سایت های میانه رو بوده در این انتخابات در حالی که باید بی طرف می بود فقط جلیلی رو تخریب میکنه، چه بکنیم که جلیلی مثل بقیه نیست که هر کی تو یه جایی ازش تعریف کرده بیاره بکنه تو بوق و کرنا و نهایت استفاده و سواستفاده رو از نامها و افراد بکنه و...
اما امروز با تمام روزهای زندگیم فرق میکرد، امروز با بغض به مردم نگاه میکردم، با بغض به کسانی نگاه میکردم که وقتی دشمن به نونشون حمله کرد نتونستن تحمل کنن، با بغض به مردمی نگاه میکردم که هشت سال دولت سازندگی رو یادشون رفته و میگن چون رفسنجانی تایید نموده به روحانی رای میدیم، کسانی که هشت سال دولت اصلاحات یادشون رفتو نفهمیدن اگه اون موقع در مورد مسئله هسته ای انقدر عقب نشینی نمیکردیم نیازی نبود الان انقدر هزینه بدیم، انقدر شهید بدیم، با بغض به کسانی نگاه میکردم که حسین حسین گفتنشون فقط زیر سیاهی علم بوده و از فرهنگ حسینی هیچی نفهمیدن...، با بغض، بغضی خشک...، با نفرت به پسری نگاه میکردم که سر چهارراه با ماشینش منتظر دوست دخترش بود و با نفرت به دوست دخترش نگاه میکردم وقت سوار شدن، با کینه نگاه میکردم به دختران شل حجاب و بد حجابی که نوای آزادی سر میدادن با اومدن روحانیشون،...
ولی دلم میسوزه برای حمق کسانی که نمیفهمن جامعه و انقلاب ما تا وقتی از اصول دینی و قرآنی و روحیه جهادی دور نشدیم سعادتمندیم، چه کنم مردم عزت رو در تجمل گرایی دیدند و چه کنم وقتی که گفتمان مخالفت به گفتمان مقاومت ارجحیت داده میشه.
شرمندم، شرمنده مادر و پدر مصطفی احمدی روشن و مادر و پدرهای احمدی روشنها...، شرمنده آرمیتا و علیرضا...
آقا! شرمندتم، توی این آخرالزمونی که باید حکومت رو آماده میکردیم برای شما...، ولی..، ولی نشد آقا! مردم ما نخواستن، نخواستن، خاک پاشی کردن به خورشید،ولی چقدر خوبه که اول امتحان گرفتی از ما و قبل از اومدنت...، ولی از هرچی که بگذرم دلم به شما خوشه که هرچیم که بشه بازم هستی بازم حواست به من و این مملکت هست، حواستون به دشمنا بیشتر از ماست، و از هرچه بگذرم نائب برحقت هست و تا وقتی هست نیمذاره هر غلطی دلشون بخواد بکنن.
و حرف آخر اینکه: "بچه ها اگر شهر سقوط کرد نگران نباشید، دوباره فتح میکنیم...
مواظب دلتان باشید ایمانتان سقوط نکند..."
شهید جهان آرا.
وللعاقبة للمتقین.
التماس دعای فرج.
حواست بهش هست ؟ﺑﭽﻪ ﮐﻪ ﺑﻮﺩﯾﻢ ، ﻭﻗﺘﯽ ﻣﺮﯾﺾ ﻣﯽ ﺷﺪﯾﻢ ﻭﻓﺘﯽ ﺁﻗﺎ ﺩﮐﺘﺮﻩ ، ﻣﯽ ﭘﺮﺳﯿﺪ ... ﺑﮕﻮ ﮐﺠﺎﺕ ﺩﺭﺩ ﺩﺍﺭﯼ ﭼﺘﻪ؟ ﺯﻝ ﻣﯽ ﺯﺩﯾﻢ ﺑﻪ ﻣﺎﻣﺎﻧﻤﻮﻥ... ﯾﺎﺩﺗﻮﻧﻪ؟؟!
ﻣﻨﺘﻈﺮ ﻣﯽ ﺷﺪﯾﻢ ﺗﺎ ﺍﻭﻥ ﺑﮕﻪ ﻣﺮﯾﻀﯽ ﻣﻮﻥ ﭼﯿﻪ... ﻭ ﺟﻮﺍﺏ ﺩﺍﺩﻥ ﺭﻭ ﺑﻪ ﺍﻭﻥ ﻣﯽ ﺳﭙﺮﺩﯾﻢ...
ﭼﻮﻥ ﮐﻪ ﻣﯽ ﺩﻭﻧﺴﺘﯿﻢ ﻣﺎﺩﺭﻣﻮﻥ، ﻫﻤﻮﻥ ﺍﺣﺴﺎﺳﯽ ﺭﻭ ﺩﺍﺭﻩ ﮐﻪ ﻣﺎ ﺩﺍﺭﯾﻢ ...ﺣﺘﯽ ﺍﺯ ﺧﻮﺩﻣﻮﻥ ﺑﯿﺸﺘﺮ ، ﺩﺭﺩﻣﻮﻥ ﺭﻭ ﺍﺣﺴﺎﺱ ﻣﯽ ﮐﻨﻪ...
ﺣﺎﻻ ﻣﯽ ﺧﻮﺍﻡ ﺑﮕﻢ ﺍﻭﻥ ﺭﻭﺯﻫﺎ ﺭﻭ ﯾﺎﺩﺕ ﻣﯿﺎﺩ؟ ﺧﺐ ، ﺗﻮ ﺟﻮوﻥ ﺷﺪﯼ ، ﺍﻭﻥ ﭘﯿﺮ ﺷﺪﻩ!!! ﺣﻮﺍﺳﺖ ﺑﺎﺷﻪ ﺑﻬﺶ... ﺣﺎﻻ ﻭﻗﺘﺸﻪ، ﺗﻮﺍﻡ ﻣﺜﻞ ﺑﭽﮕﯽ ﻫﺎﺕ ﺍﮔﻪ ﺍﻭﻥ ﻣﺮﯾﺾ ﺷﺪ... ﺣﺴﺶ ﮐﻨﯽ!!! ﺣﺎﻻ ﺍﻭﻥ ﺑﻪ ﺗﻮ ﻧﯿﺎﺯ ﺩﺍﺭﻩ، ﺣﺘﯽ ﺍﮔﻪ ﺣﺮﻓﯽ ﻧﺰﻧﻪ... ﻣﺜﻞﻫﻤﯿﺸﻪ!!! ﺣﻮﺍﺳﺖ ﺑﻬﺶ ﺑﺎﺷﻪ...
پی نوشت: البته من مادرم جوونه وخداروشکر سالم!
و اینکه خدا همه مادر و پدر هارو حیفظ بنماید.(بلند بگو آمین!)
پ.ن2:هر چقدر هم که ضعیف باشی گاهی اوقات، باید تکیه گاه اونایی که دوستشون داری باشی
پ.ن3: این عکسم تقدیم به همتون.
بگذارید بر احوال خودم گریه کنم
بر سیه کاری اعمال خودم گریه کنم
فعل و قولم همه بی مورد و مردود بود
جای آنست بر افعال خودم گریه کنم
شاید امشب در رحمت به رویم باز شود
تا سحر بر بدی حال خودم گریه کنم
ذره ای خوب و بد، ای وای عقوبت دارد
به " فمن یعمل مثقال " خودم گریه کنم
نیست تقصیر کسی آیینه ام تار شده
جلوه گر نیست بر اهمال خودم گریه کنم
راه دل گم شد و پیدا نشد آن گمشده ام
ره دهیدم که به اضلال خودم گریه کنم
من پرستوی حرم بودم و دور افتادم
تا به بشکسته پر و بال خودم گریه کنم
کاروان رفت به پابوسی حق بگذارید
من که جا مانده امیال خودم گریه کنم
قرعه افتاد که من از شهدا جا ماندم
سخت بر این دل بد فال خودم گریه کنم
نشدم معتکف خیمه نورانی یار
بر سیه بختی اقبال خودم گریه کنم
مددی تا به غریبی نگارم نالم
همتی تا که بر احوال خودم گریه کنم
سید محمد میر هاشمی
من او ی امیر خانی دلم را لرزاند، قیدار شانه هایم را...
بخوانیدش...
بنال بلبل اگر با منت سر یاریست که ما دو عاشق زاریم و کار ما زاریست
در آن زمین که نسیمی وزد ز طره دوست چه جای دم زدن نافههای تاتاریست
بیار باده که رنگین کنیم جامه زرق که مست جام غروریم و نام هشیاریست
خیال زلف تو پختن نه کار هر خامیست که زیر سلسله رفتن طریق عیاریست
لطیفهایست نهانی که عشق از او خیزد که نام آن نه لب لعل و خط زنگاریست
جمال شخص نه چشم است و زلف و عارض و خال هزار نکته در این کار و بار دلداریست
قلندران حقیقت به نیم جو نخرند قبای اطلس آن کس که از هنر عاریست
بر آستان تو مشکل توان رسید آری عروج بر فلک سروری به دشواریست
سحر کرشمه چشمت به خواب میدیدم زهی مراتب خوابی که به ز بیداریست
دلش به ناله میازار و ختم کن حافظ که رستگاری جاوید در کم آزاریست
...هر کس که خواهد ماند چه خواهد کرد و چه خواهد بود؟
پیمان بستیم که اون انسان ها که شهید میشند سلام ماندگان رو به ابا عبدالله برسانند، و اون ها که زنده میمانند پرچم اباعبدالله رو تا آخرین لحظه زندگی سر پا نگه دارند...
...لحظه های حسینی...
لحظه های انتخاب بین درد و عافیت، بین مرگ و زندگی، بین عشق و هوس، بین ماندن و رفتن، بین دروغ و راست، بین عافیت و شهادت،
شک نکنی، نه در حکم و نه در موضوع، نه در حکم و نه در موضوع....
گنده نامی، گند نامی، گم نامی.
طوبا للغرباء.
+خوش نامی قدم اول است...از خوش نامی به بد نامی رسیدن قدم بعدی بود... قدم ِ آخر ، گم نامی است...طوبا للغرباء.
هزاران ماجرا آمد سراغم
بیا یک بار مرا از خود خبر کن...
از وظایف هر شیعه مداومت به خواندن دعای غریق است.
امام صادق ع: زمانی میرسد که امام و هدایتگر آشکاری نباشد، از حیرت و سرگردانی آن دوره کسی نجات پیدا نمیکند مگر کسی که به خواندن دعای غریق مداومت کند.
یا الله یا رحمان یا مقلب القلوب ثبت قلبی علی دینک.
برخیز تا یک سو نهیم این دلق ازرق فام را
بر باد قلاشی دهیم این شرک تقوا نام را
هر ساعت از نو قبلهای با بت پرستی میرود
توحید بر ما عرضه کن تا بشکنیم اصنام را
می با جوانان خوردنم باری تمنا میکند
تا کودکان در پی فتند این پیر دردآشام را
از مایه بیچارگی قطمیر مردم میشود
ماخولیای مهتری سگ میکند بلعام را
زین تنگنای خلوتم خاطر به صحرا میکشد
کز بوستان باد سحر خوش میدهد پیغام را
غافل مباش ار عاقلی دریاب اگر صاحب دلی
باشد که نتوان یافتن دیگر چنین ایام را
جایی که سرو بوستان با پای چوبین میچمد
ما نیز در رقص آوریم آن سرو سیم اندام را
دلبندم آن پیمان گسل منظور چشم آرام دل
نی نی دلارامش مخوان کز دل ببرد آرام را
دنیا و دین و صبر و عقل از من برفت اندر غمش
جایی که سلطان خیمه زد غوغا نماند عام را
باران اشکم میرود وز ابرم آتش میجهد
با پختگان گوی این سخن سوزش نباشد خام را
سعدی ملامت نشنود ور جان در این سر میرود
صوفی گران جانی ببر ساقی بیاور جام را
یابن الحسن عج:
این دیده نیست، لایق دیدار روی تو
چشمی دگر بده، که تماشا کنم تورا
امام کاظم ع: بالاترین عبادت بعد از شناخت خداوند، انتظار فرج است.
هر شیعه وظایف و تکالیفی نسبت به امام زمان خود دارد که اولین ان شناخت امام زمان است. چرا که هر کس بمیرد و امام زمانش را نشناسد به مرگ جاهلی مرده است.
پی نوشت: من بعد ان شا الله موضوعی رو کار خواهم کرد با عنوان وظایف منتظران.
پ.ن2: اگر توانستید پیام انقلاب، پیام پیامبران، پیام امام بزرگوار و پیام خون های مطهر بهترین جوانان این ملت را که در این راه ریخته شده است، به دلتان منتقل کنید برای شما نوروز است.(مقام معظم رهبری)
پ.ن3: سبکبالان خرامیدند و رفتند مرا بیچاره نامیدند و رفتند...
پ.ن4: التماس دعای شدید.
اگر آسمان، بهشت زمین است پس آسمان بهشت کجاست که عباس در آن پرواز می کند
عباس چه کرد این چنین پاداشی گرفت ایا قطع شدن دو دست این چنین پاداشی اجری دارد یا...
دست دادن و دست برنداشتن بر پیمانی ولو به قیمت قطع شدن انها...
پیمانی از سر شوق بر سر عشق که بماند تا بماند...
بماند ان رسمی که هجرت کردند برایش از سیئات الی الحسنات...
ان هجرتی که هر لحظه از رفتنش، رسیدن است...
رسیدن به جایی که پرواز بیاموزی تا مرغ دست آموز نشوی.
سید مرتضی آوینی.