کمی دیرتر

کوتاه نوشت های مذهبی مهدوی
مشخصات بلاگ
کمی دیرتر

پشتـ پنجرهـ بقیعـ
_______________________________


هر که از چشم بیفتاد، محلش ندهند

عبد آلوده شدن، خوار شدن هم دارد

اینستاگرام:
instagram.com/kamidirtar

تلگرام:
T.me/QalbeSalim

آخرین نظرات

۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «بیمار می شوم که پرستاری ام کنی» ثبت شده است

سه شنبه, ۱ اسفند ۱۳۹۱، ۰۴:۰۳ ب.ظ

بیمار می شوم که پرستاری ام کنی

بیمار می شوم که پرستاری ام کنی
خود را زمین زدم که هواداریم کنی


گوشم پر از نصیحت و حرف است ای رفیق
من آمادم که رفع گرفتاریم کنی


گفتی تو سنگدل شده ای خب شدم ولی
نزد تو آمدم که قلم کاریم کنی


اصلا مرا به چوب ادب بستنت چه بود ؟
اصلا که گفته بود فلک کاریم کنی ؟


نانی ز من بگیری و نانی دگر دهی
بر تو نیامده که دل آزاریم کنی


رودست خوردم از همه حتی زدست خویش
کی خواستم که کاسب بازاریم کنی ؟


فریادم از قلیلی آب و طعام نیست
من جار می زنم که شبی جاری ام کنی


با من دوباره قصه شاه و گدا نخوان
حیف است صرف قصه تکراریم کنی


من اختیار خویش به دست تو داده ام
حیف است وقف آتش اجباری ام کنی


فردا بیا و نامه ما را به آب ده
ز آن بیشتر که مجرم طوماری ام کنی


اوقات خویش ز ناله ام اعلام می شوند
وقتش رسیده ساعت دیواری ام کنی


دعوای ما به قوت خود باقی است و باز
من بر همان سرم که سحر یاری ام کنی

محمد سهرابی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱ اسفند ۹۱ ، ۱۶:۰۳
محمد مهرزاد